درباره هادی و کمی بیشتر 

_
از آنجایی که والدین بنده از افراد اهل‌دل و خوش‌ذوق روزگار هستند، در فروردین‌ماه سال 1371 تصمیم گرفتند عبارت وزین هادی هادیان را در سازمان ثبت احوال شهر تهران ثبت کنند.
پدرم از همان کودکی در مقابل دیدگان من کتاب می‌خواند، ساز می‌زد، با بازی‌های ویدئویی سرگرم می‌شد، گاهی هم می‌نوشت و از همه مهم‌تر خانواده‌اش را خیلی دوست داشت.
من هم تصمیم گرفتم کتاب بخوانم، ساز بزنم، با بازی‌های ویدئویی سرگرم شوم، گاهی هم بنویسم و از همه مهم‌تر عاشق شهربانو و دخترم باشم.
هادی هادیان
هادی هادیان

من و بابام

به همین ترتیب اولین پلان‌های سرگرمی من تشکیل شد و کم‌کم فهمیدم که باید برای علایق‌ام وقت بگذارم.
در مدرسه سعی کردم کتاب‌هایی را بخوانم که بیشترشان را دوست نداشتم و آنها هم مرا. حاصل بحث‌وجدل من با معلم و ناظم در طول نمی‌دانم چندسال دانش‌آموزی، شد یک مدرک دیپلم در رشته ریاضی فیزیک و آماده شدن برای کنکور ریاضی و دانشگاه و مهندسی و کسب درآمد و این داستان‌ها.
ایام آماده‌سازی برای کنکور مصادف شد با روزهای طلایی که در کتابخانه محل گذراندم. محصور بین گاج و قلم‌چی بودم. از خواندن یواشکی «چشم‌هایش» و «سمفونی مردگان» و اشعار نیما و شفیعی کدکنی لذت می‌بردم و به تست و کنکور دهن‌کجی می‌کردم. 
بعد از کمی لم دادن به دیوار کنکور، بالاخره روانه جایی شبیه دانشگاه شدم. 
این که چند سال صرف یادگیری علوم مهندسی و مباحث پیرامون‌اش شد را به یاد ندارم. اتفاق جالب وقتی افتاد که به عنوان یک دانشجوی مهندسی صنایع به کانون ادبیات پارسی دانشگاه رفتم و دبیر کانون شدم. درکنار حفظ کردن فرمول‌های محاسبات عددی و ارزیابی کار و زمان واحدهای تولیدی، مشغول نوشتن داستان کوتاه و ترانه شدم.
وفاداری جایزه‌های ادبی دانشگاه به من از نمرات دروس تخصصی‌ام بیشتر بود.
خوشبختانه یا متاسفانه ارتباط زیادی بین تحصیلات دانشگاهی وعلایق بنده یافت نمی‌شود. ولی تجربه و دانش امروزم و حتی درآمدم را مدیون علائق‌ام هستم.
کم‌کم بزرگتر شدم و وقت آن رسیده بود که مهارت‌هایم را به وجه رایج مملکت تبدیل کنم. از مهندسی که جمله‌سازی را بیشتر از معادلات دیفرانسیل دوست داشت، چه توقعی دارید؟ در دانشگاه کمی علم تحلیل آموخته بودم. از آن طرف متوجه شده بودم که به خواندن و نوشتن علاقه دارم. برای اولین بار سعی کردم که اصول یادگیری و سرگرمی را در کنار هم قرار دهم. آن روزها هنوز داستان محتوا و تاثیر آن در بازاریابی داغ نبود. از فرصت استفاده کردم و محتوا را جدی‌تر گرفتم. 
نتیجه کار شد یک پروژه نیمه‌موفق. داده‌کاوی از آمارهایی که مخاطب‌ها برای محتوای موردعلاقه خود جستجو می‌کردند. کمی گذشت و فهمیدم کفه ترازو در مغز من بیشتر به سمت محتوا سنگینی می‌کند تا دیتاماینینگ. این شد که محتوا را در آغوش گرفتم. هر چیزی را با چاشنی محتوا ترکیب می‌کردم و به خورد مغزم می‌دادم. ذهنم روزبه‌روز معطر به یادگیری در زمینه محتوا شد. نتیجه این کندوکاو پس از نمی‌دانم چندسال مواجه شد با بازاریابی محتوایی و مایتعلقات‌اش.

کمی فیلم را بزنیم جلو

ادامه ماجرا به زودی منتشر خواهد شد …

علایق هادی

_

بیشتر از هر چیز علاقه دارم تا از طریق سرگرمی به یادگیری برسم و گاهی هم برعکس 🙂

برخی از سرگرمی‌های هادی

_
  • بیشتر داستان کوتاه
  • نثر جلال آل‌احمد و غلامحسین ساعدی و آثار مشابه‌ آن
  • غزل پست‌مدرن
  • ترانه. عاشق ایرج جنتی و شهیار و اردلان سرفراز
  • راک دهه چهل و پنجاه. فرهاد و فریدون فروغی
  • پاپ دهه هفتاد و هشتاد
  • جاز و هارمونیکا
  • موسیقی‌های موردعلاقه پدرم و شهربانو
  • داستان کوتاه
  • داستان‌های خیلی کوتاه (به قول شاهین کلانتری، داستانک)
  • کپی‌رایتری و نوشتن متن‌های کوتاه و مثلن باحال
  • وب‌نویسی و بلاگ‌پست‌نویسی
  • در آخر هم چرت‌نویسی 🙂
  • survival horror games
  • advanture games
  • party games
  • The Last Of Us
  • Silent Hill
  • Resident Evil

مهارت های هادی

_
50

بازاریابی محتوایی

70

نوشتن و نویسندگی

65

سئو

35

کپی رایتینگ

40

مدیریت دانش