ذهن دوگانه

سال‌ها پیش طرح دوگانه‌سوز کردن خودروها تازه سر زبان‌ها افتاده بود. پدربزرگ خدابیامرزم هم دنبال کارهای دوگانه‌سوز کردن پیکان قدیمی‌اش بود. هر وقت پاپیچ‌اش می‌شدم که طرح دوگانه‌سوزی به چه درد می‌خورد، می‌گفت: برای آلودگی هوا مفیده. امروز به این فکر افتادم که چه می‌شد طرح دوگانه‌سوزی برای مغز آدمیزاد اجرا شود؟ با این تفاوت که به آلوده نشدن ذهن کمک کند. من هم می‌خواهم ذهن دوگانه داشته باشم.

ذهن دوگانه یعنی چی؟

پیش‌تر در علم روان‌شناسی نظریه پردازش دوگانه مطرح شده بود. کاری به آن موضوع و ذهن خودآگاه و ناخودآگاه و این داستان‌ها نداریم. در این‌جا ذهن دوگانه یعنی عملکرد ذهن شما به دو قسمت ذهن متفکر و ذهن نظاره‌گر تقسیم می‌شود. حالا این دوتا یعنی چی؟ مثال زیر را داشته باشید:

درگیری‌های ذهن دوگانه ما در طول روز

حسین‌قلی وبلاگ شخصی خود را راه‌اندازی کرده و قصد دارد اولین مقاله خودش را منتشر کند (دقیقاً مثل بنده که الان می‌خواهم یکی از اولین مقالات وب‌سایت‌ام را بنویسم). لپ‌تاب را گشوده و خوش‌آمد وردپرس را با جان‌ودل می‌پذیرد. گزینه «افزودن نوشته» را انتخاب کرده و ناگهان گوشی موبایل‌اش جیرجیر می‌کند. گوشی‌به‌دست می‌شود و از دست‌به‌قلم شدن غافل می‌شود. پس از لایک صفحات دوستان و پاسخ به کامنت‌های نسوان فضای مجازی، سروقت لپ‌تاب حاضر می‌شود که صبرش تمام شده و در حالت sleep فرو رفته و صفحه نمایش‌اش خاموش شده است. حسین‌قلی با پریشانی و عصبانیت زیرپوستی، مشت‌هایش را گره می‌کند و به خاطر از دست دادن زمان و بطالت وقت، حرص را با نان و ماست می‌خورد. کلافگی ذهنی او جای شادابی ابتدای کار را گرفته است. درگیری ذهنی کوچکی برای او درست شده و تصمیم می‌گیرد برای تسلای خاطر مغزش، کار را رها و کمی استراحت کند.

شروع زورآزمایی

در مثال بالا، ذهن حسین‌قلی با دو رفتار مختلف واکنش نشان می‌دهد. وقتی او تصمیم به شروع کار می‌گیرد و برنامه‌ر‌یزی می‌کند ولی آنقدر حواس‌پرتی و اتفاقات محیطی آزارش می‌دهد که از انجام کار باز می‌ماند. ذهن متفکری که مدام غرق حاشیه می‌شود و ذهن نظاره‌گری که از رفتار اوّلی عذاب می‌کشد.

ذهن دوگانه

پچ‌پج ذهنی آغاز می‌شود

اینجاست که پچ‌پچ میان ذهن متفکر و ذهن نظاره‌گر آغاز می‌شود. این بحث‌وجدل میان این دو دوست عزیز شرایط تصمیم‌گیری را برای شما به شدت سمّی می‌کند. البته این عارضه به شکل‌های مختلفی در ذهن شما نمود پیدا می‌کند. مواردی که از همان آغاز زندگی سروکله‌شان در زندگی پیدا می‌شود. ترس از تاریکی در دوران کودکی، استرس شب امتحان در سال‌های مدرسه، اضطراب پیش از مصاحبه‌های شغلی و هزاران لحظه دیگر که از عدم تعادل میان ذهن متفکر و نظاره‌گر یا بهتر است بگوییم پچ‌پچ میان آنها ناشی می‌شود.

با ذهن دوگانه چه کنیم؟

قبل از این‌که راه‌حلی برای رهایی از کلنجارهای ذهن متفکر و نظاره‌گر پیدا کنیم، باید بپذیریم که عملکرد ذهن ما به صورت دوگانه پیاده می‌شود. پس افکار منفی را با آغوش باز بپذیریم، با ترس‌هایمان رفیق شویم، راحت گریه کنیم امّا با این دردسرها قاتی نشویم. این روزها زیاد می‌شنویم که علاج هر دردی، پذیرفتن آن درد است. طرز برخورد با ذهن دوگانه هم همین‌طور است.پذیرفتن آن امّا نه به محوی که زندگی‌تان را تحت سموم خود قرار دهد.

بااحساس رفتار کن، نه احساسی

برگردیم به ماجرای حسین‌قلی و ببینیم که در چه حال است:

حسین‌قلی بعد از چند دقیقه لم دادن بر روی کاناپه و تناول کردن چند دانه بادام‌زمینی که در انتهای جیب شلوارش دپو شده بود، از استراحت دست برداشت و مشغول کارهای روزانه شد. امّا حوصله وبلاگ‌نویسی را نداشت و به دنبال سرگرمی دیگری بود. حوصله سروکله زدن با پدربزرگ پیرش را هم نداشت و دم‌پرش نشد. وقتی به این فکر افتاد که قرار بود از امروز حداقل 500 کلمه در وبلاگ‌اش بنویسد، احساس خوبی به خودش نداشت. همین‌جور حس بد به احساسات بد قبلی در حال افزوده شدن بود. حال چاره چیست؟

ذهن دوگانه

کافی است که حسین‌قلی با احساسات‌اش همزادپنداری نکند. مثلاً به خودش بگوید: «حوصله وبلاگ‌نویسی دارم امّا حس می‌کنم هنوز مغزم آماده نوشتن نشده است» یا اینکه «امروز احساس خوبی به پدربزرگ ندارم». احساسات منفی را نمی‌توانید انکار کنید. قرار هم نیست که با آنها هم‌هویت شوید. کافیست تا به خوبی آن احساس را درک کنید و سپس به‌دنبال راه‌حل برای مشکلات باشید.

از ذهن متفکر به خاطر افکار منفی تشکر کنید

حسین‌قلی روزی را به‌خاطر آورد که با هم‌کلاسی‌اش دعوا گرفته بود. او می‌دانست که هیچ‌گونه حریف هم‌کلاسی‌ گردن‌کلفت‌اش نخواهد بود. پس خیلی شیک و مجلسی از او عذرخواهی کرد و با تعریف و تمجید‌های الکی؛ هم‌کلاسی‌اش را آرام کرد. حسین‌علی گفت: ببین رفیق، می‌دونم زورم به تو نمی‌رسه امّا ازت ممنونم که این موضوع رو به‌خاطرم آوردی که نباید با امثال تو دست‌به‌یقه بشم.

گاهی لازم است تا از محصول ذهن متفکر تشکر کنید. همان افکاری که شما را در لحظه عذاب می‌دهد و اگر کمی با خود روراست باشید، می‌توانید بعد از چند لحظه تامل خود را آرام کنید و تصمیم بهتری بگیرید.

افکار منفی را مسخره کنید

پدربزرگ در حال آبیاری گل‌های باغچه است و حسین‌علی از پشت پنجره او را زیرنظر دارد. او با خودش تصور می‌کند که چقدر خنده‌دار می‌شود که لباس‌های مادربزرگ را از روی بند بپوشد و با بیلچه کنار حیاط برای پدربزرگ هندی برقصد. او همین‌طور افکار مسخره خود را ادامه داد تا ناگهان به خنده افتاد. بعد از چندبار مرور این چرندوپرندها برای خودش در روزهای مختلف، رابطه‌اش با پدربزرگ کمی بهتر شد. او احساس بهتری دارد و افکار منفی‌اش له نسبت قبل قدرتمند نیست.

دست به کار شوید

تفکیک ذهن نظاره‌گر از ذهن متفکر نیازمند تمرین مستمر است. هر روز ذهن متفکر کار دست شما می‌دهد و باید به ذهن نظاره‌گر بیاموزید که چطور اوضاع را کنترل کنید. هر گاه که تمایز بین این دو ذهن ایجاد شد، کم‌کم آماده می‌شوید تا با مشکلات به روش جدیدی دست‌وپنجه نرم کنید. نتیجه این تمرین‌ها باعث می‌شود تا به هر دو ذهن متفکر و نظاره‌گر اعتماد کنید. با ارزیابی صحیح می‌توانیم مشکلات را از زاویه‌های مختلف بررسی کنیم و از برای حل آن از هر دو ذهن نظاره‌گر و متفکر کمک بگیریم.

اگر این مدل ذهنی را بپذیرید، با تقابل آنها چگونه برخورد می‌کنید؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *