از وقتی تصمیم گرفته بودم که مترو و تاکسی را تبدیل به کتابخانه سیار کنم، حس و حال بهتری داشتم. مخصوصاً هر روز صبح در مسیر رفتن به محل کار. چند وقتی میشد که بساط گوشیبازی و چک کردن سوشالمدیا را از متروسواریها جمع کرده بودم. دنبال «حال خوب» بودم. گشتم و گشتم تا به متمّم رسیدم. التبه از قبل، آشنایی اندکی با مجموعه خوبشون داشتم ولی تصمیم گرفتم جدیتر دنبالاش کنم. آموزش و یادگیری را با متمم شروع کردم و رسیدم به یک انسان که حال خوب را هدف زندگیاش قرار داده بود. امروز میخواهم چند خط از محمدرضا شعبانعلی بنویسم. نامی که بعد از شنیدن هر پادکستاش ناخوداگاه زیرلب میگویم: مرسی محمدرضا.
محمدرضا شعبانعلی کیست؟
از اینکه در خانواده مذهبی چشم به جهان گشوده یا خیر اطلاعی ندارم. از دوران کودکی وی هم نمیدانم و شما هم لازم نیست بدانید. معمولاً معلم خوب را به روش تدریس و رضایت دانشآموزاناش میشناسند. اگر میخواهید بیشتراز او بدانید به اینجا مراجعه کنید. ولی مدال زرینی که محمدرضا شعبانعلی بر روی سینهاش دارد و بهترین شناسنامه اوست، جنس دانشی است که در اختیار شما میگذارد. هسته اصلی این دانش را تجربیات شخصی موفق او تشکیل داده است. یک مهندس کاربلد که
- قدرت مذاکرهاش را در کنار علوم تکنیکالاش تقویت کرده است.
- بیشتر از اینکه به فکر آموزش باشد، به اهمیت یادگیری میپردازد.
- برای روش یادگیری و مباحث پیراموناش ساعتها حرف و کلّی ایده جدید دارد.
- مخالف نظام آموزشی غلط در جوامع است.
- به جهان اطرافاش دیدگاه انسانی دارد. نه فقط ماشینی.
- خوب حرف میزند. برای هر اتفاق در جهان هستی کلی حرف حسابی در ذهن دارد.
و صدها ویژگی مثبت دیگر که به آنها فکر عمیق نکردهام، ویژگیهایی که هنوز از او کشف نکردهام و ویژگیهای دیگری که مطمئنام بعدها به این استاد همهفنحریف اضافه خواهد شد. لازم نیست بدانید تحصیلاتاش چه بود و چه سالی کدام جازیزه بینالمللی را دریافت کرد. برای شرح زندگی او باید چند خط از محمدرضا شعبانعلی را به چند صحفه یا شاید هم کتاب تغییر داد! اگر شما هم با او برخورد داشته باشید، میتوانید فقط یک وبسایت برای معرفی شخصیت او طراحی کنید. به قول حضرت مولانا:
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
تاثیر در زندگی من
از همان کودکی به دنبال آدمها و چیزهای خاص بودم. برای همین هم سعی داشتم که منحصربهفرد عمل کنم. متاسفانه سالهای زیادی از عمرم وقف خاص بودن شد، در حالیکه هنوز معنای خاص را نمیدانستم. اولین و مهمترین درسی که از شعبانعلی آموختم، معنای درست «خاص» بود. جالب اینکه هرگز در نوشتهها و پادکستهایی او حرفی از این موضوع نشنیده بودم. اینجا بود که تئوری یک اندیشه برای من به عمل تبدیل شد.
بعد از آن سعی داشتم تا به دنیای اطرافم طرز نگاه جدیدی داشته باشم. خوب فکر کنم. خوب حرف بزنم. مواظب همه چیز باشم و مسئولیتپذیر باشم. حتی به سرگرمی و تفریح هم جدیتر نگاه کنم. پیشنیاز این دیدگاه، درک صحیح از یادگیری بود. محمدرضا به خوبی تعریف یادگیری و تاثیر آن را برای من روشن کرد. به تعبیر من، یادگیری اصولی الفبای یک زندگی موفق است.
نوشته های محمدرضا شعبانعلی
یک از کارشناسان حوزه کتاب و نشریات عقیده جالبی داشت. او میگفت: «برای اینکه به تاثیر مثبت یک اثر هنری یا علمی پی ببرید، ببینید نتیجه آن اثر چند بار به نقدوبررسی گذاشته میشود». نوشتهها و آثار محمدرضا شعبانعلی هم از این قاعده مستثنی نیست. وبسایتها و رادیوهای انگیزشی بارها صحبتها و نوشتههای این معلم بزرگ را به نقدوبررسی گذاشتهاند. همین بس که در باب آثار او، آثار بسیار است!
در ادامه مقاله چند خط از محمدرضا شعبانعلی، لیستی از آثار تاثیرگذار ایشان را به انتخاب خودم معرفی میکنم:
-
دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه (مطالعه)
-
تجربهی من در آموزش و یادگیری زبان انگلیسی (مطالعه)
-
ادامه تحصیل و استراتژی تصمیم گیری درباره کارشناسی ارشد (مطالعه)
-
قوانین زندگی من (قسمت اول) (مطالعه)
-
درباره زمان: من ساعت شنی را دوست دارم (مطالعه)
-
رادیو متمم (مجموعهای از فایلهای صوتی) (مطالعه)
خلاصه که
شاید تا اینجای کار بگویید که چرا اینقدر از محمدرضا شعبانعلی تعریف کردهام. افراد مختلفی در زندگی ما هستند که واقعاً آدم حسابی هستند. از نظر من تمجید از اینگونه انسانها باعث میشود که دیگران میل هم به دنبال کردن آثار آنها کنند. اگر این چهره موفق را میشناسید و یا قصد دنبال کردن او را دارید، خوشحال میشوم تا دلایل خود را در بخش کامنتها با من در میان بگذارید.
کارشون درسته ایشون
از شما هم بابت لینکهایی که از نوشتههاشون گذاشتید ممنونم. میشه گفت مقاله اول یکی از تاثیرگذارترین مقالات محمدرضا در طول این سالها است که دید آدم رو به تحصیلات تکمیلی و کلا هدف هر مقطع تحصیلی دگرگون میکنه.